سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

نفرت


سهم من از او... نفرت

چه مصرّانه در یاد آوری این احساس می کوشد...!!


چه کوششی نازنینم...؟!

یادم می ماند!


خانه تکانی

بر خاطراتم، نقش اشک میزنم

عطر وجودش را به دست باد بهار می سپارم

گرمانده باشد از نفس، گرد نگاهش را پاک میکنم

یک بار دیگر تلخی غصه هایم را می بلعم

و ...خسته از این همه بیهودگی

تکه های شکسته ی وجودم را از زمین برمیچینم


فردا...

مهربانم را به دیوار خواهم آویخت در قابی

و با هر آنچه توان مانده در من باقی

میگشایم چشمانم را به صبحِ از او خالی


پس با دل بی خبرم زمزمه میکنم...

بهار آمد.... نبودنش را باور کن....



طاقت




چه آسوده هجران در این تنهایی

چه بی ارزش غرور و بی پروایی

چه بی رنگ لحظه های با هم بودن

چه بیهوده حسرت شکستن شاخه ی شمع دانی


دردانه ی  پدر را...

رهایی باید...

عشق باید، شوق باید...

در این وحشت، در این غربت،

در این واپسین طاقت،

هر چند... فقط گاهی...


  هوناز/ زمستان ۸۷                       



...


دوستت دارم را

من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

این گل سرخ من است

دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق

که بری خانه ی دشمن

که فشانی بر دوست

راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست


فریدون مشیری                                                       

ماهی نقره ای


به دور گردنم...

در میان تارهای سردرگم موهایم...

که شاید اصرار دارند اینگونه بمانند...

ماهی نقراه ای رنگ

دلتنگ نیمه ای است

که شاید اکنون در گوشه ای از جیب پیراهنت

یا جلوی آینه

از تنهایی بغض کرده

چه بی رحم بودیم

که برایشان جدایی خواستیم...


حکایت عشق


دو کفشدوزک، کمی دورتر از مادرشان،

در همان نزدیکی

در گوش یکدیگر

زمزمه ی عشق نجوا می کنند...

زیر گلبرگهای نسترن

گل رز کوچکی

از چشم همه پنهان است...

در گوشه ی دنج پاکت سرخ ولنتاین

دو قلب کوچک

یکدیگر را محکم در آغوش گرفته اند...


این حکایتِ عشق است

فقط تو میدانی از چه می گویم


اکنون


اکنون

گرمای آغوشت را

سوز سرمای تنهاییست

میشنوی...

که طنین دلنواز صدایت را

وحشت بی امان سکوت است ؟

میبینی...

که بوسه های شیرینت را

شوری اشک است و تلخی سیگار؟



آزادی


چه شبنم وار

می چشم نبودنت را

ومی دزدم  نگاه غمگینم را

از پدر...


آزادی برایم رهایی از او نیست

او خودِ آزادیست که نیست...




وحشت


اشکان

دیوانگی، عشق، غرور، ناباوری ...

به کدامین احساس میفروشی

آرامش مرا در آغوشت چنین ارزان؟

به کدامین خالق

آفریدی این وحشت را در من؟

وحشت از چشمانت، وحشت از بودن...

دلم تنگ است



می بخشم

می بخشم

قهر چشمانت را 

سبک سریت را

تمام افکارت را


می بخشم

شکستن عهدمان را

دل پر دردم را

حتی اشکهایم را


می بخشم

ساده پنداشتن سادگی هایم را

می بخشم

جسارتت را در تنها زن پنداشتنم


می بخشم

هر آنچه نبودنت در بودنم را



قایم باشک

پری قصه های فروغ

جایی در میان جلبک ها

با تو قایم باشک بازی می کند.

طنین نوای دلش را...

شاید از پس حباب ها...

جایی در خاطره ی موج هایت...

میشنوی؟


به همه ی ماهی ها و خرچنگ هایت بگو

دخترک همین اطراف است...



کرنش

میدانم

عشق بر دل اقیانوس موج میکند گاهی

چنان بی امان شاید

که امواج اقیانوس میشتابد

به هر آنچه واهی


بدان

پری کوچک غمگینت کرنش میکند

نه بر هر آنچه واهی

که بر موج هایت

عاشقانه

و تا بودن...



دوباره اقیانوس

آهای همه ی دوستای خوبم که خیلی وقت پیش برای اقیانوس و دخترک خوشحال بودین و نوشتین:


این اقیانوس هم خیلی خوبه . واسه ما هم میخره

خوش به حال دخترک... خوش به حال اقیانوس... خوش به حال این هر دو که همدیگه رو دارن...

نه دیگه ... به نظرم همه چیز سرجاشه .

kash in  roooz haye khosh hamishe bashe

به نظر من اگر اقیانوس و دخترک با هم دیگه  تمرهندی و آلوچه هم بخورند خیلی عالی میشه...

خوش به حالت که با اقیانوس چیز می خوری اون حتما دلش دریاست


حالا دخترک و اقیانوس توی یه روز بارونی بعد از یه عالمه دلتنگی روی پل بستنی و چیپس روغنی و آبنبات چوبی خوردن.... مرد من همیشه اقیانوسه، اقیانوس همیشه اقیانوسه...


بهانه

تمام دنیا هم برای جای دادن دلتنگی هایم کوچک است

او که به همین سادگی پرواز کرد

او که دور شد

او که گریخت

او که تنهایی ام را ندید...


اما به وسعت اقیانوس دلم برای اقیانوسی می تپد که تپیدن قلبم را ندید

که باور نکرد در این دنیای رنگ به رنگ

شاید دخترک یک رنگ است...

تو نبودی که یک رنگی ام را نظاره کنی

از چه بهانه میگیری... که فریادم از نامردیست؟

تنها گواه یک رنگی ام ...

قلب بی تابم در سینه و هر آنچه بر آن میگذرد

قلبم از سینه بیرون...گواه تو... یک رنگی ام از آن تو... و اما  من عزیزم...



بودن دوست داشتنی من

برای بودنم برای من بودنم برای هر آنچه بودنم شرمنده نیستم

هستم بودنم را دوست دارم

تو نظاره کن...